به رنگ آسمان دست نوشته های یک خبرنگار

دست نوشته های کم و بیش روزانه من

به رنگ آسمان دست نوشته های یک خبرنگار

دست نوشته های کم و بیش روزانه من

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

ای خجستگی زمان !

ای شکوه لحظه ها !

ای رمضان بزرگ!

سراغت را از گنجشکها گرفتم و گفتند که می آیی.

حالت را از بنجره برسیدم و باسخ داد که بر می گردی .

در کنار گلدان یادت کردم و غنچه ها شکفتند .

در آینه ، جست وجویت کردم و تمام قد ،لبخند زد .

بر سجاده نامت را بردم و تسبیح به رقص آمد .

در باغ ، صدایت زدم و درختها تعظیم کردند .

این تکاپوها به جبران عظمت اذان معطری است که هر سحر ، خانه ها را با خداپیوند می دهند. 

این ارادت ها همه برای تو بودند و به احترام طراوت لحظه های افطارت .

این شوقها در پاسخ مهرورزی های مهربانی است در شبهای بزرگ بارش نور و وحی و محبت. شبهایی که ترتیل دوست داشتن های آن بالا نشین نزدیک ، همه را بی خویش می سازد .

این زمزمه ها مقدمه نجوای "یا رب یارب"  دلسوختگانی است که در شب های " قدر"  به بامداد دیدار چشم می دوزند .  

 تو ماه مهربان  خدایی  که باز هم به خانه هایمان آمده ای . خوش آمدی ! تنهایی ام را دیدی و آمدی تا با تو بگویم  طاقت یک لحظه دوری ات را ندارم. تا بپرسم آیا دوری تو تاوان آن صبحی است که به گلها سلام نکردم و یا آن شبی که بی وضو به ماه ، چشم دوختم؟

ای مهمان عزیز این دلهای پر از امید !

اینک خویش را به من نزدیک کن بی آنکه شرمنده  ام سازی و دستی بر موهایم  بکش بی آنکه اشک شوقم را از گونه هایم بزدایی .

آمین ای رمضان مبارک و عزیز !

  • باران ***

وقتی خبر تفحص 270 شهید از خاک عراق را شنیدم با گوش خودم شنیدم که گفتند 30 سال از جنگ می گذرد آیا هنوز وقت آن نرسیده که بازی با احساسات مردمی را تمام کنند؟ مگر ما چند نفر به جنگ اعزام کرده ایم که به هر مناسبت 100 نفر تشییع می شود و با احساسات مردم بازی می شود؟


 شنیدن این حرف برای من بسیار سخت و سنگین بود چون خودم شاهد ناله های مادران چشم انتظار هستم، خودم برای تهیه هر گزارش شاید هزار بار ذوب شده ام. اما در این خبر آنچه قلبم را مچاله کرد کشف 175 جسد غواص دست بسته بود.

پیکر یکی از 175 غواص کربلای 4 +تصاویر

غواصانی که حتی یک تیر به آنها اصابت نکرده بود، غواصانی که همه با دست بسته زنده به گور شده بودند. بعد از لو رفتن عملیات کربلای 4 سرانجام این عزیزان این گونه رقم خورد. 

هر روز به حال مادران چشم انتظار این عزیزان فکر می کنم، به لحظه ای که این پرستوهای دست بسته جان داده بودند و ... . فقط ایمان دارم که باید به دستان بسته ای که تاریخ را زیر و رو می کنند سلام داد.

  • باران ***

 

فرض کن یک غروب بارانی ست و تو تنها نشسته ای مثلا

بعدش احساس می کنی انگار ، سخت دلتنگ و خسته ای مثلا

 

در همان لحظه ای که این احساس مثل یک ابر بی دلیل آنجاست

شده یک لحظه احتمال دهی که دلی را شکسته ای مثلا ؟

 

که دلی را شکسته ای و سپس ابرهای ملامت آمده اند

پلک خود را هم از پشیمانی روی هم سخت بسته ای مثلا

 

مثلاهای مثل این هر شب ، دلخوشیهای کوچکم شده اند

در تمام ردیف های جهان  ، تو کنارم نشسته ای مثلا

 

و دلی را که این همه تنهاست ، ژاپنی ها قشنگ می فهمند

مثل ویرانی هیروشیماست بعد آن جنگ هسته ای مثلا

 

فرض کن یک غروب بارانی ست و تو تنها نشسته ای اما

من نباید زیاد شکوه کنم من نباید . . . تو خسته ای مثلا

 

بازهم غزلی زیبا، اما این بار از سید مهدی نقبایی


پی‌نوشت: بعد از روزها و ماه‌ها دلبستگی به بلاگفا، با تعطیلی این محیط مجبور به کوچ به این محل شدم هنوز دلم برای http://asemaneabirang.blogfa.com/ و دوستانم تنگ می‌شود.

  • باران ***

چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟

بیایید از عشق صحبت کنیم


تمام عبادات ما عادت است
به بی عادتی کاش عادت کنیم


چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟


به هنگام نیت برای نماز
به آلاله ها قصد قربت کنیم


چه اشکال دارد که در هر قنوت
دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟


 
چه اشکال دارد در آیینه ها
جمال خدا را زیارت کنیم؟


مگر موج دریا ز دریا جداست؟
چرا بر یکی حکم کثرت کنیم؟


پراکندگی حاصل کثرت است
بیایید تمرین وحدت کنیم


وجود تو چون عین ماهیت است
چرا باز بحث اصالت کنیم؟


اگر عشق خود علت اصلی است
چرا بحث معلول و علت کنیم؟


بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نقل مهر و محبت کنیم


پر از گلشن راز، از عقل سرخ
پر از کیمیای سعادت کنیم


بیایید تا عین عین القضات
میان دل و دین قضاوت کنیم


اگر سنت اوست نو آوری
نگاهی هم از نو به سنت کنیم


مگو کهنه شد رسم عهد الست
، بیایید تجدید بیعت کنیم


برادر چه شد رسم اخوانیه؟
 بیا یاد عهد اخوت کنیم


 بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم


 خدایا دلی آفتابی بده
که از باغ گلها حمایت کنیم

رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
بیا عاشقی را رعایت کنیم

پی‌نوشت: به عادت همیشه درحال شعر خواندن بودم که این غزل زیبای استاد قیصر امین‌پور روح‌نوازی می‌کرد، پس این غزل زیبا تقدیم همه شما دوستان.
  • باران ***


اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن

دل از اعماق دریای صدف‌های تهی بردار
همین‌جا در کویر خویش مروارید پیدا کن

چه شوری بهتر از برخورد برق چشم‌ها باهم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن

من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ می‌آید
به «آه عشق» کاری برتر از اعجاز عیسا کن

خطر کن! زندگی بی او چه فرقی می‌کند با مرگ
به اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن
(کتاب ضد)
  • باران ***